پویاپویا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

***ضربان قلبم پویا***

عکسهای من تا یک سالگی

گوشت ماهیچه من که مامانم تیکه تیکه کرده تا برام غذا درست کنه!!!   ببینید دایی ها با من چیکار کردن می خوان از حالا من ورزشکار بشم.(2تا دایی دارم) اینم مدل خواب من خونه مامانی به دلیل اینکه من اذیت می کردم مامانی(مامان مانی)و مانی منو میذاشتن تو کالسکه و کاراشون می کردن تا من اذیتشون نکنم. اینم منم خونه خاله عزیزم.من خیلی خاله و دختر خاله هام رو دوست دارم.2تا دختر خاله دارم   چون من تازه تشسته بودم،تو نشستن چپ می کردم با بالشت منو نگه می داشتن ...
8 مرداد 1392

مدل خواب رفتن من

این مدل خواب رفت منه. من شبا با تاب تاب خواب می رفتم(کریر) بابایی منو می کرد تو تاب تاب و مامی هم یه دستمال می نداخت رو چشم بابایی منو تاب تاب می کرد. بیچاره بابایی   ...
7 مرداد 1392

حموم رفتن من و مهمونی

خوب دوستان نمیدونم شما کجایین و چه رسمی دارین!!! ولی ما رسم داریم وقتی میایم خونه از بیمارستان اگه پسریم بعد 10 روز که دنیا اومدیم و اگه دختریم بعد از 7 روز میبرنمون حموم و به قول خودمون دلاک میارن. و مهمون دعوت می کنن. و بعد آش ترحلوا یا به قول خودمون آش زاییده میدن اینم عکس از آش زاییده ...
3 مرداد 1392

من اومدم خونه

سلام من به خونه اومدم،خونه هم دیدم؛ وای اونجا چه جایی بود چه تاریک؛ حالا دنیای روشن رو دیدم. عجب جایی داشتین ما رو درنمیاوردین ولی دیدین خودم چه زودتر اومدم میدونستم اینجا چه خبره ...
2 مرداد 1392