خونه خاله کدوم وره؟!!!
سلام بچه ها من دیروز خونه خاله ام بودم!!خیلی خش(خوب)بود کلی با فاطی و نوید بازی وشادی کردیم قهر و آشتی کردیم عمو کمالی و عمو علی منو اذیت کردن تا گریه نکردم ول کن نبودن ددیگه با فاطی عباس (مولودی خونی)کردیم من سینی میزدم او و نوید هم دست دست اینم چند تا عکس دیروز بقیه در ادامه مطلب من در حال خوندن مولودی(عباس عباس) من عاشق این اسبم هر وقت خونه خاله میرم فقط اینو می خوا فاطی سیستمش خراب شده گفته درست کنم ...
نویسنده :
مامان پویا
16:41
سفرهای92
پسر مامی فدات بشم ممممممممممممووووچچچچچ یه دنیا دوست دارم گل پسرم در مدتی که تو به دنیا اومدی ما قید سفر رو زدیم تا یکم بزرگ بشی!!!حالا دیگه از آب و گل در اومدی و میشه سفر رفت و ما تصمیم به سفر گرفتیم اینم چندتا عکس ازسفرهای که گل پسرم رفته!! ای جان فدات بشم گل پسر مامی خسته شده!! پویا جون در صحن آماده نماز(اکبر) پویا و بابایی در کنار بازارچه بندر ترکمن پویا و بابایی در کنار ساحل ...
نویسنده :
مامان پویا
15:41
شعر و شیرین زبونی آق پویا
عمو زنجیر باف...................بله زنجیر منو بافتی.................بله پشت کوه انداخنی..................بله بابا اومده..............................بله چی چی آورده.......................به به با صدای چی.........................گبه(گربه)میو بچم فقط هر چی خودش می خواد میگه در کجایی؟...............هبا (هوا) چه چی موخوری..........گجه (گوجه) گوجه زیاد دوست داره طفلی برا من کو...............نی(نیست) رفتم نبود.........گبه(گربه خورده) آق پویا؟ دوسم داری؟ بله چقدر؟ پخ (پر) ...
نویسنده :
مامان پویا
16:53
عید فطر مبارک
آخی نفس مامی فدات بشم اینقدر شیرینی!!! امروز عید فطر هستش،عیدت مبارک.عکس های قبلی رو که ببینی میفهمی که همه خاطراتت و لحظه های خوشمون را با مامانی و آقا جون می گذرونیم آخه تو خیلی شیرینی و اونا می خوان همیشه پیششون باشی. دیشب رفتیم خونه خودمون تا خونمون راو برای عید تمیز کنیم ساعت 12 و نیم بود. تو خواب بودی و منو بابایی در حال تمیز کردن خونه و حیاط...ساعت 3بود که تو ما رو شوکه کردی و از خواب بیدار شدی؛حالا منو بابایی شوکه وای تو کجا بودی حالا ما کارامونو تموم کردیم می خوایم بخوابیم حالا تو خواب نرو منو بابایی در حال غرغر خواب نرفتی تا ساعت5:30 صبح.بابایی خوابش نمیومد رفت برا نماز عیدساعت 7:30 . ساعت9 که اومد دنبالمون من خوابم می...
نویسنده :
مامان پویا
16:55
کادویی 18ماهگی
عاشق دمپایی همسایه
پویای مرشد
آشپز باشی
اولین کفش و راه افتادن پسر مامان
در تاریخ(92/1/20) پسرم به نظر من خیلی دیر راه افتادی من خیلی نگران بودم.ولی مامانی منو دلداری میداد و می گفت خودتم دیر راه افتادی 15 ماهگی راه افتادی و تو هم همین شد. ...
نویسنده :
مامان پویا
18:45